معنی آزیریس ، انو

حل جدول

لغت نامه دهخدا

انو

انو. [اِن ْوْ] (ع اِ) هنگام. (مهذب الاسماء). زمان. (ناظم الاطباء). || ساعتی از شب. (آنندراج) (منتهی الارب). || قسمتی از زمان مانند یکساعت گویند: مضی انو من اللیل. (ناظم الاطباء). ج، آناء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء). || نیمه ٔ شب یا قریب به آن. (از اقرب الموارد).

عربی به فارسی

انو

قصد داشتن , خیال داشتن , فهمیدن , معنی دادن , بر ان بودن , خواستن

ترکی به فارسی

انو

اورا

فرهنگ فارسی هوشیار

انو

پاسی از شب

گویش مازندرانی

انو بنو

اندود کردن سطح اتاق و یا دیوارها با مخلوطی از گل و پهن گاو...


گل انو

سقف و دیوار گل اندود –سقفی که گل مالی و با ماله صاف شود

فارسی به عربی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

آزیریس ، انو

345

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری